بزرگداشت علامه مصباح یزدی در دانشگاه صداوسیما
رونمایی از کتاب «مسئولیت سنگین هویتسازان» حاوی سخنان علامه مصباح یزدی در سالروز وفات ایشان
در نخستین سالگرد وفات علامه مصباح یزدی از کتاب «مسئولیت سنگین هویتسازان» که حاوی سخنان ایشان در دیدار با مسئولان و دانشجویان دانشگاه صداوسیماست، رونمایی شد.
به گزارش عمومی دانشگاه همزمان با ایام سالگرد وفات علامه مصباح یزدی مراسم بزرگداشت این عالم ربانی و رونمایی از کتاب «مسئولیت سنگین هویتسازان» به همت دانشگاه صدا و سیما برگزار شد.
در این مراسم حجت الاسلام دکترعلی مصباح یزدی با موضوع «رسالت رسانه انقلابی از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی» و دکتر مهدی جمشیدی استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیبا موضوع «روایتپردازیهای وارونه از آیت الله مصباح» صحبت کردند. همچنین پروفسور محمد لگنهاوزن عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی درباره ویژگیهای رفتاری و علمی این عالم ربانی صحبت کرد.
رسانه واسطه ای بین فکر و عمل است
حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح در این جلسه به موضوع رسانه در اندیشه حضرت آیت الله مصباح یزدی پرداخت و رسانه را واسطه ای بین فکر و عمل دانست. وی با بیان اینکه در فلسفههای مضاف رشتهای به نام فلسفه عمل داریم که در آن صحبت از این است که چطور میشود انسان از یک فکر به یک عمل میرسد افزود: در فرمایشات علامه مصباح این نکته خیلی برجسته است که رفتار اختیاری انسان برآمده از دو عامل اصلی یعنی «باورها» و «انگیزش» است، در باورها، افکار نظری و نوع نگاه شخص به خود، زندگی و هستی مطرح است و در انگیزش، آن کشش درونی که فرد را به حرکت در می آورد. او ادامه داد: ممکن است انسان برخی چیزها را باور داشته باشد ولی به آنها عمل نکند یا حتی خلاف آن باور عمل نماید مانند فرعون و فرعونیان که با وجود یقین نسبت به پیامبران و آیات الهی آنها را انکار میکردند. مصباح یزدی با بیان اینکه، انسان به سمت منافع خود حرکت میکند و چون موجودی غیرمادی مانند روح دارد، پس منافعش منحصر و محدود به منافع مادی نیست، افزود: بر همین اساس میتواند به واسطه عقل و آموزههای وحیانی، نفس و روح خود را در نزدیک شدن به خداوند تشخیص دهد و به آن سمت و سو حرکت کند.
فرآوری و انتقال فکر نخبگان وظیفه رسانهها است
این استاد حوزه و دانشگاه وظیفه فرآوری و انتقال فکر تولید شده از سوی نخبگان را بر عهده رسانهها دانست و گفت: فکری که در یک جامعه نخبگانی تولید میشود به آن صورت قابل هضم و مصرف برای سطوح مختلف مردم نیست و باید فرآوری شود و با سطوح مختلف فهم مخاطبان و نیازهای هر زمان متناسب شود تا بتواند در تمام ساحتهای مختلف زندگی افراد جریان پیدا کند و در هر زمینه پاسخگوی نیازهای آنها باشد، بخش عمده ای از این وظیفه برعهده رسانههاست. مصباح یزدی رسانه را دارای سطوح و کارکردهای متفاوت دانست و افزود: یک بخش از کار عبارت از تولید فکر و رساندن آن به مخاطبان است. برای رفتار انسانی غیر از باور و فکر و مسائل نظری، انگیزهها هم لازم است. اینکه انسانها کارها و رفتارهایشان را با چه انگیزهای انجام دهند و برای چه کاری انگیزه داشته باشند نیز یک دستگاه دیگری در وجود انسان میطلبد که غیر از مسئله ادراک است. این هم نیاز به تولید دارد و نیاز است انگیزههای صحیح تولید شود و راه رساندن آن نیز به مخاطبان بررسی شود.
|
او چگونگی ایجاد انگیزه در جامعه را متفاوت از مسیر انتقال معرفت ارزیابی کرد و گفت: اینکه چطور یک انگیزه درست را در جامعه ایجاد کنیم باید بررسی شود که تا حدودی راهش متفاوت از راهی است که شما معرفت را منتقل میکنید. اینجا تا حد زیادی با هنر سر و کار دارید و اینکه استفاده از قوه خیال و انگیزش ایجاد کردن در انسانها مطرح است که انسانها در مسیر صحیحی گام بردارند و روشن شود که چطور با مشکلات روبهرو شوند که انگیزه لازم نیاز دارد و این انگیزه نیاز به کار دارد که چطور تولید و توزیع شود. این هنری است که بخش مهم آن در کارهای رسانهای انجام میشود و فرآوردههای هنری، سمعی و بصری و ... لازم است و دامنه آن نیز وسیع شده و به عینه میبینیم که تأثیرگذاری این فرآوردههای هنری و فرآوردههای رسانهای به مراتب بیشتر از مباحث خشک علمی و نظری است.
رسانه اگر بخواهد منعکس کننده اهداف انقلاب باشد خودش باید انقلابی باشد
وی در پایان گفت: انقلاب اسلامی یک انقلاب صد درصد فرهنگی بود. انقلاب اسلامی ریشههای مبنای فکری افراد را تغییر داده و آن را به سمت آموزههای اصیل اسلامی سوق داد. براین اساس اگر رسانهای بخواهد سیمای انقلاب و تسهیل کننده اهداف آن باشد، باید در ابتدا خودش انقلابی باشد. انقلابی، یعنی این که تبلور فرهنگ اسلامی از منظر فکری، مباحث نظری و تئوریک باشد. به عبارت دیگر، چنین رسانهای ویترین ارزشهای اخلاقی اسلام است. اگر رسانهای چنین ویژگی را داشت انقلابی است و هر چقدر از این ویژگی دور شویم از انقلابی بودن دور شدهایم.
محمد لگنهاوزن عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی دیگر سخنران این جلسه بود. او گفت: بنده نزدیک به ۱۵ سال فرصت داشتم که برای طرح و بررسی موضوعات فلسفی در کنار آقای مصباح حضور داشته باشم و اینجا میخواهم چند جنبه از ویژگیهای اخلاقی و علمی ایشان را بیان کنم.
فلسفه، اکسیر زندگی علامه مصباح بود
|
وی ادامه داد: بنده بیش از ۳۱ سال است که در ایران هستم و افتخارم این است که میتوانستم کنار علامه مصباح یزدی بنشینم. ایشان به مباحث فلسفی بسیار علاقه داشت؛ با اینکه گاهی اوقات از نظر جسمانی شرایط مساعدی نداشت اما وقتی کلاس بحث شروع میشد، مشتاقانه تلاش میکرد تا پاسخ شبهات فلسفی من را بدهد. به نظرم هر زمان که از فلسفه صحبت میکردیم، خستگی ایشان از بین میرفت و میدیدم که واقعاً نشاط پیدا میکرد. بر همین اساس معتقدم که فلسفه برای ایشان یک اکسیر بود.
هیچ وقت علامه را عصبانی ندیدم
این استاد فلسفه با اشاره به ویژگی دیگر علامه مصباح یزدی گفت: سطح علمی و دانش بنده در برابر ایشان به اندازه یک دانشجو در برابر استاد بود، اما ایشان همیشه نسبت به من مثل یک همکار رفتار میکرد و حتی خیلی وقتها اجازه نمیداد که از او به خاطر تمام موضوعاتی که به من یاد داده است تشکر کنم. بحث هایی که داشتیم اصلا مناقشهای نبود و هدف ما این بود که مسائلی که مورد بحث است را بفهمیم. ایشان برای دفاع از دیدگاهش دلیل و منطقه میآورد و من هم همین طور، اما هیچوقت کمترین نوعی از عصبانیت را در چهره و رفتار او ندیدم. احترام متقابل همیشه یکی از ویژگیهای منحصر به فرد علامه مصباح یزدی بود.
محمد لگنهاوزن در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ویژگی دیگری که از ایشان میخواهم اشاره کنم، تواضع اوست. اگر کسی از او سوال میپرسید و پاسخ را نمیدانست، صریحاً میگفت: نمیدانم و بروید از فلان اندیشمند بپرسید که درباره این موضوع بسیار بیشتر از من مطالعه داشته است. یکی از وجوه بسیار مهم علمی آیتالله مصباح یزدی تاکید ایشان بر منطق بود؛ هم برای روشن کردن مطالب و هم برای برهان آوردن از منطق استفاده میکرد.
او در پایان گفت: در حالی که بحثهای ما بیشتر به موضوعات فلسفی متمرکز بود، طبعاً انتظار میرفت که جلسات خستهکنندهای داشته باشیم، اما بحث با ایشان هیچ وقت برایم سرد و خشک نبود. درباره شخصیت ایشان نیز باید بگویم در عین این که فیلسوف بزرگی بود و کارهای علمیبا درجه بسیار بالایی انجام داده بود، اما همیشه متواضعانه رفتار میکرد.
دکتر مهدی جمشیدی، استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سخنران پایانی این مراسم بود. او با موضوع «روایتپردازیهای وارونه از آیت الله مصباح» سخنرانی کرد.
وی در ابتدا گفت: اخیرا رهبر انقلاب فرمودند که اگر روایت نکنیم، دشمن روایت میکند. دنیای امروز ما، جهان روایتهاست و قطعا روایت هم متکی بر زبان است. از این چشمانداز اگر بخواهم وارد بحث شوم باید بگویم که ما با یک مصباح روایتشده روبهرو هستیم، نه با خود مصباح. چند روز پیش یکی از نشریات انقلابی مطلبی از من میخواست و ازشان پرسیدم که چرا در مورد نقش مرحوم مصباح مطلب نمیخواهید؟ جواب دادند که با ایشان مسئله داریم! تصویری که عدهای از آقای مصباح ساختهاند هنوز هم در ذهن بسیاری از انقلابیها هم وجود دارد و به روایت کاملا وارونه و غلط از ایشان روبهروییم.
نقطه عطف فکری و زندگی سیاسی علامه مصباح یزدی چه بود؟
این استاد دانشگاه ضمن بازخوانی سخنان آیت الله مصباح در سال 1376 و 1377 گفت: خیلی خوب است که ما دو جلد کتاب «نظریه سیاسی اسلام» را بخوانیم و ببینیم که ایشان چه گفت که چنین تصویری از او در ذهنها نقش بست؟ اولین سوال این است که انگیزه آقای مصباح از آن سخنرانیها چه بود؟ من این موضوع را نقطه عطف زیست فکری و زندگی سیاسی آقای مصباح میدانم. چند سال پیش مقالهای نوشته شد و در آن گفتند که آقای مصباح با دخالت مردم در اداره حکومت مشکل داشته اما در اواخر عمر نظرش برگشته است. من سراغ همان سخنرانیها رفتم تا بدانم که ایشان چه گفت که اینگونه فضای مطبوعاتی علیه ایشان شکل گرفت.
آقای مصباح با دموکراسی سکولار مشکل داشت، نه اصل حاکمیت ملی
وی با پاسخ به شبههای مبنی بر عدم تمایل آیت الله مصباح به حکومت دموکراسی گفت: آقای مصباح در جلسه دوازدهم مورخ 19 تیر سال 1377 میگوید: «متوجه باشید که اگر بین خواست خدا و خواست مردم تعارضی ایجاد شد، باید خواست خداوند را بر خواست مردم مقدم بدارید. آن چیزی که امروزه به عنوان دموکراسی در قانونگذاری مطرح میشود به معنای مقدم داشتن خواست مردم بر خواست خداوند است که همان دموکراسی تحمیلی غربی و کنار گذاشتن دین است.» ایشان میگوید «دموکراسی سکولار در قانونگذاری با پذیرش دین منافات دارد.» کاملا درست هم میگوید و منافات دارد. 30 مرداد 1377 ایشان میگوید: «از شبهاتی که در جراید مطرح شده این است که بنده با طرح این مباحث خواهان از بین رفتن اصل حاکمیت ملی در قانون اساسی هستم.» ایشان در پاسخ به این نکته میگوید: «آیا آن چیزی که در قانون اساسی آمده است، فقط حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش است یا در کنار آن گفته شده است که همه این قوانین در چارچوب اسلام گنجانده شده است؟» بنابراین آقای مصباح تاکید میکند که مردم در پرتو حاکمیت خداوند، بر سرنوشتشان حاکماند. در حقیقت دو موضوع را اینگونه کنار هم قرار میدهد.
|
جمشیدی بیان داشت: اگر فرض کنیم که قانون اساسی میگوید مردم بر سرنوشت خود حاکماند یعنی مصداق بارز اومانیسم در قانون اساسی آمده است. این موضوع درست است؟ خیر.
استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: آقای مصباح در 13 آذر 1377 میگوید: «اگر معنای دموکراسی در قانونگذاری این است که هر چه مردم بخواهند، معتبر و رسمی است، ولو خلاف نص قرآن هم باشد، اسلام چنین دموکراسی را در قانونگذاری نمیپذیرد.» حال سوال من این است که مگر امام خمینی هم چنین چیزی را میپذیرد؟ همچنین آقای مصباح میگوید: «در مواردی که اسلام قوانین ثابت و دائمی وضع نکرده و با گذشت زمان تغییر و تحول ایجاد میشود، اسلام برای وضع قوانین جدید در موضوعات جدید به حکومت مشروع اجازه داده است.» بنابراین به تهجر و متوقف شدن در گذشته معتقد نیست.
علامه مصباح نخستین تئوریسین دموکراسی دینی بود
جمشیدی اضافه کرد: ایشان در جایی دیگر میگویند که «مردم در انتخابات مشارکت جدی داشته باشند و با این مشارکت، همدلی خود را با دولت اسلامی ثابت کنند. با این کار خود را سهیم و شریک در امور کشور بدانند.» بنابراین آقای مصباح به دموکراسی مشارکتی هم اعتقاد داشته است. جالب است بدانید که ایشان در سال 1363-1364 کتاب حقوق و سیاست در قرآن را نوشته و در پایان آن به اندازه 20 صفحه درباره مردمسالاری طرح داده است. ایشان معتقد بود که دموکراسی پیشین حساب شده نیست و نزدیک به آنارشیسم است و باید از ریشهای آن را تغییر داد. در حقیقت به دموکراسی مهارشده معقول معتقد بودند، نه دموکراسی رها شده که فقط در اختیار خواستههای انسان است.
27 آذر 1377میفرمایند: «نظام ما جمهوری اسلامی است که پایهاش بر دوش مردم است. بهترین تعبیر از جمهوریت و اسلامیت همان است که آقای مطهری گفت؛ یعنی جمهوریت شکل است و اسلام محتوا.» حال چگونه میشود که عدهای میگویند ایشان جمهوری اسلامی را قبول نداشته و معتقد به حکومت اسلامیبوده است؟ اولین طرح دموکراسی دینی را ایشان در سال 1363-1364 داده است.
ایشان در 18 تیر 1378 میفرمایند: «خدایی که ما را آفریده و مالک همه انسانهاست، اگر کسی را برای اجرای قوانین و احکام خود معین کرده است، او مشروعیت پیدا میکند و دیگر نیاز به پذیرش یا عدم پذیرش مردم نیست.» در حقیقت، آقای مصباح به برهان مالکیت الهی اشاره میکند. مشروعیت در اینجا به معنای حق حاکمیت است و ربطی به شرع ندارد. ایشان معتقد است که عنصر مشروعیت نقصی ندارد که بخواهیم با عامل دیگری یعنی مردم آن را تکمیل کنیم.
آقای مصباح معتقد به دولت اقلی است
وی در پایان گفت: جالب است بدانید که آقای مصباح معتقد به دولت اقلی است، نه دولت توتالی و حداکثری. ایشان میگوید اصل براین است که خود مردم اداره امور را برعهده گیرند، هر جایی که نشد، براساس ضرورت، حاکمیت آن را به دست گیرد. بنابراین از منظر آقای مصباح گسترده امر اجتماعی بزرگتر از گستره سیاسی است. او طلایهدار جامعه مدنی است اما با وارونه کردن حقیقت او را مخالف سرسخت این ماجرا معرفی میکنند.
انتهای پیام/