تحلیل سینمای مقاومت فلسطین در کرسی ترویجی دانشگاه صداوسیما
در کرسی ترویجی «نقشه شناختی فلسطین در فیلمهای بلند داستانی ایلیا سلیمان» که روز دوشنبه در دانشگاه صداوسیما برگزار شد، کارشناسان به تحلیل سینمای فلسطین و تأثیر آن در بازنمایی واقعیتهای اشغال پرداختند.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه صداوسیما، کرسی ترویجی با عنوان «نقشه شناختی فلسطین در فیلمهای بلند داستانی ایلیا سلیمان» روز دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ به همت معاونت پژوهش دانشگاه صداوسیما در سالن ابومهدی المهندس برگزار شد.
این نشست با حضور دکتر وحیدالله موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما، و با مشارکت دکتر مسعود نقاش زاده ناقد جلسه و عضو هیئت علمی دانشگاه و دکتر محمد جعفر مستشرق مدیر جلسه و عضو هیئت علمی دانشگاه، به تحلیل سینمای فلسطین و آثار «ایلیا سلیمان» پرداخت. هدف این کرسی ترویجی، بررسی تأثیر سینمای فلسطین و بهویژه فیلمهای «ایلیا سلیمان» در بازنمایی واقعیتهای این سرزمین تحت اشغال و تحلیل آن از منظر نظریههای انتقادی و پستمدرن بود.
در ابتدای جلسه، دکتر موسوی به تحولات سینمای فلسطین و چگونگی شکلگیری آن در بستر تاریخی و سیاسی پرداخته و تاریخ سینمای فلسطین را به چهار دوره تقسیم کرد. او در توضیح هر یک از این دورهها، نکات مهمی را در خصوص وضعیت سینما در فلسطین و چالشهایی که این صنعت در هر مقطع زمانی با آن مواجه بوده، مطرح کرد.
تحولات سینمای فلسطین در بستر تاریخ
دکتر موسوی در آغاز سخنان خود تاریخ سینمای فلسطین را به چهار دوره مهم تقسیم کرد. دوره اول از ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۸، زمانی که سینما در فلسطین بیشتر به مستندنگاریهایی محدود پرداخته بود و بهطور عمده زندگی روزمره مردم فلسطین را بازنمایی میکرد. در این دوره، سینما ابزار چندان گسترشیافتهای نبود و بیشتر در قالب فیلمهای مستند و کوتاه به تصویر کشیده میشد. دوره دوم از ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷، با توجه به اشغال فلسطین و وقوع جنگها، سینما بهطور عمده تعطیل شد و فرهنگ فلسطین بیشتر از طریق شعر و موسیقی ادامه پیدا کرد. در این دوره، شاعران برجستهای مانند «محمود درویش» نقش بسزایی در حفظ و انتقال هویت ملی فلسطین ایفا کردند.
دکتر موسوی ادامه داد که در دوره سوم، از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲، سینما در فلسطین به ابزاری انقلابی و تبلیغاتی تبدیل شد. با تأسیس «واحد فیلم سازمان آزادیبخش فلسطین»، فیلمها بیشتر به بازنمایی مبارزات رزمندگان فلسطینی، اردوگاههای پناهندگان و شرایط دشوار زندگی فلسطینیها در برابر اشغالگری اسرائیل پرداختهاند. اما پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ و فروپاشی این واحد فیلمسازی، سینمای فلسطین وارد دوران جدیدی شد که تحولی بنیادین در فرم و محتوا ایجاد کرد.
ظهور ایلیا سلیمان و تحول سینمای فلسطین
در بخش بعدی سخنان خود، دکتر موسوی به یکی از مهمترین کارگردانان سینمای فلسطین، ایلیا سلیمان، اشاره کرد و گفت که آثار او نمایانگر تحول عظیمی در سینمای فلسطین است. سینمای سلیمان، که بهطور عمده در دوران پس از سال ۱۹۸۲ و در دنیای پستمدرن شکل گرفته، از زبان طنز و سکوت برای روایت داستان فلسطینیها بهره میبرد. دکتر موسوی به آثار برجسته سلیمان نظیر «وقایعنگاری ناپدیدشدن» (۱۹۹۶)، «مداخله الهی» (۲۰۰۲)، «زمان باقیمانده» (۲۰۰۹) و «باید بهشت باشد» (۲۰۱۹) اشاره کرد و گفت که سلیمان در این آثار، تصویری شاعرانه و عمیقاً سیاسی از وضعیت فلسطینیها و روزمرگیهای آنها ارائه میدهد.
دکتر موسوی تأکید کرد که سینمای ایلیا سلیمان بر خلاف بسیاری از آثار سینمایی فلسطین که بیشتر بر جنگ و خشونت متمرکز هستند، از روشهای غیرخشونتآمیز برای نشان دادن مقاومت فلسطینیها استفاده میکند. او بهویژه به شخصیتپردازیهای سلیمان اشاره کرد که اغلب از رویکرد صامت و بدون دیالوگهای آشکار استفاده میکنند. شخصیت اصلی فیلمهای سلیمان معمولاً فردی است که در اکثر مواقع تنها نظارهگر وقایع است و این نگاه و حضور فیزیکی او بهتنهایی بار معنایی سنگینی را منتقل میکند. دکتر موسوی این ویژگی را به نوعی «مقاومت زیباییشناختی» تعبیر کرد که نه از طریق خشونت بلکه از طریق بازنمایی روزمرگیها، سکوت و طنز ایجاد میشود.
نظریه نقشهبرداری شناختی در تحلیل آثار سلیمان
دکتر موسوی در ادامه سخنان خود به تحلیل آثار سلیمان با استفاده از نظریه «نقشهبرداری شناختی» فردریک جیمسون پرداخت. به گفته او، جیمسون در این نظریه به مشکلات سوژههای پستمدرن در درک جایگاه خود در جهان پیچیده و در همتنیده امروز اشاره دارد و این مسائل را از طریق مفاهیم «نقشهبرداری شناختی» توضیح میدهد. در این نظریه، نقشهها دیگر تنها به مکانها و موقعیتهای جغرافیایی محدود نمیشوند، بلکه بهدنبال ترسیم موقعیتهای ذهنی و اجتماعی سوژهها در دنیای پیچیده و درهمتنیده کنونی هستند. دکتر موسوی افزود که در آثار سلیمان این نقشهبرداری شناختی بهصورت هنری و پستمدرن به نمایش درمیآید. سلیمان با استفاده از نمادهایی همچون دیوار، چکپوینت، سرباز، پرنده و پنجره، فضایی ایجاد میکند که آشنا و در عین حال از واقعیت فاصله دارد.
وی همچنین توضیح داد که این فاصلهگذاری از واقعیت، مفهومی است که برشت آن را «آشناییزدایی» نامیده و جیمسون نیز آن را برای درک انتقادی از وضعیت موجود ضروری میداند. در سینمای سلیمان، این آشناییزدایی با استفاده از فرمهای خاص هنری، به تماشاگر این امکان را میدهد که از طریق بازاندیشی و نگاه به شرایط فلسطین، به عمق مسائل این سرزمین پی ببرد.
مقاومت زیباییشناختی در سینمای ایلیا سلیمان
دکتر موسوی در ادامه سخنان خود به «مقاومت زیباییشناختی» در سینمای ایلیا سلیمان اشاره کرد و بیان داشت که این مقاومت نه از طریق تصاویر خشونتآمیز، بلکه از طریق بازنمایی زندگی روزمره و فضاهایی بهظاهر عادی به وقوع میپیوندد. سینمای سلیمان فضایی با نمادهایی همچون «سکوت» و «طنز» خلق میکند که بهنظر میرسد بهطور عادی و بیهیچ تحرک خاصی در حال جریان است، اما در حقیقت این فضاها حامل معانی عمیقتری از وضعیت فلسطین و مشکلات آن هستند. دکتر موسوی تأکید کرد که سینمای سلیمان بهعنوان یک «نقشه ذهنی» از وضعیت فلسطین، به تماشاگر این امکان را میدهد که به بررسی و بازاندیشی درباره تاریخ، فرهنگ و وضعیت سیاسی فلسطین بپردازد.
دکتر مسعود نقاشزاده، ناقد کرسی ترویجی «نقشهبرداری شناختی فلسطین در فیلمهای بلند داستانی ایلیا سلیمان»، در سخنرانی خود به تحلیل وضعیت پستمدرن و انتخاب فرم زیباییشناختی در آثار سینمایی ایلیا سلیمان پرداخت. وی در ابتدای سخنان خود با تأکید بر اهمیت درک تفاوت میان مفاهیم «نقشه شناختی»، «نقشه ذهنی» و «نقشه مفهومی» گفت که این تفاوتها برای فهم دقیقتر آثار سلیمان و بررسی انتقادی آنها ضروری است. به گفته دکتر نقاشزاده، این سه مفهوم در سطوح متفاوتی از ادراک و تجربه زیستی-فرهنگی قرار دارند و درک درست هر کدام میتواند به روشنتر شدن تحلیلها کمک کند.
دکتر نقاشزاده در ادامه به این نکته اشاره کرد که در آثار سلیمان، آنچه در نسبت با نقشهبرداری شناختی رخ میدهد، عمدتاً در سطح «مفهومپردازی» یا همان «کانسپت مپینگ» باقی میماند. او توضیح داد که سلیمان با بهرهگیری از تکنیکهای سینمایی مانند فانتزی و استعارههای تصویری، نوعی نقشه مفهومی خلق میکند که این مفاهیم لزوماً به نقشههای ذهنی پویایی تبدیل نمیشوند. در این زمینه، دکتر نقاشزاده معتقد بود که سلیمان در برخی مواقع از انتقال مفاهیم به سطح شناختی و تثبیت آنها باز میماند و این نکته یکی از چالشهای اصلی در آثار او است.
وی سپس به ریشه این ناکامیپرداخته و گفت که باید در مسئلهای بنیادین جستوجو کرد. دکتر نقاشزاده معتقد بود که این موضوع بهطور غیرمستقیم با نظریه شرقشناسی ادوارد سعید در ارتباط است. به گفته او، سلیمان بهعنوان یک عنصر شهریشناس، در آثار خود تحت تأثیر این مفاهیم قرار دارد. این ارتباط، بهویژه در بررسی رویکرد زیباییشناسی سلیمان و نحوه نمایش آن در سینما آشکار میشود.
دکتر نقاشزاده در ادامه صحبتهای خود به بررسی انتخاب فرم زیباییشناختی در آثار سلیمان پرداخت. او اشاره کرد که سینمای سلیمان بسیار نزدیک به «سینمای آهسته» است. سینمایی که ویژگیهایی همچون نماهای بلند، ایستایی، فقدان کنش، تکرار و روایتهای تکهتکهشده را در خود دارد. این ویژگیها بهطور واضح با مؤلفههای پستمدرنیسم همراستا هستند، اما دکتر نقاشزاده بر این نکته تأکید کرد که این نوع زیباییشناسی در تضاد با روح آرمانی و انقلابی فلسطین قرار دارد.
دکتر نقاشزاده افزود که فلسطین به شور، خشم و کنش نیاز دارد، در حالی که سینمای آهسته، بهویژه در آثار سلیمان، بهگونهای ملالآور و خالی از شور و حرکت است. وی ادامه داد: «در فیلمهای سلیمان، شاید بیش از آنکه بتوانیم مبارزهای را مشاهده کنیم، اندوه بیآرمانی را حس کنیم.» بهاعتقاد وی، سینمای سلیمان بهجای نمایش مبارزه و تحول، فضای اندوه و بیآرمانی را بهطور عمده به نمایش میگذارد.
دکتر نقاشزاده همچنین به تأثیر کارگردانانی چون «کریس مارکر» بر سینمای ایلیا سلیمان اشاره کرد و بیان داشت که سلیمان از نسلی است که به زیباییشناسی ملال و سکوت توجه خاصی دارد. او توضیح داد که این نسل بیشتر به جنبههای هنری سینما که متضمن سکوت، تکرار و کندی است، متمایل شدهاند. این رویکرد هنری در سینمای سلیمان باعث شده که آثار او فضایی غمگین و فاقد شور و حرکت داشته باشد.
در پایان سخنان خود، دکتر نقاشزاده تأکید کرد که علیرغم تمام نقدهایی که به فرم زیباییشناختی سلیمان وارد است، آثار او بازتابی از چالشهای فلسفی و اجتماعی است که در آن مفاهیم پستمدرن بهویژه در سینما بهوضوح قابل مشاهده است. به گفته او، سینمای سلیمان با ویژگیهای خاص خود همچنان در راستای تحلیل وضعیت فلسطین و دغدغههای این سرزمین در دنیای پستمدرن قرار دارد و گویای شرایط پیچیده تاریخی و اجتماعی فلسطینیهاست.